کلاس هشت سه های طاها

مدرسه طاها کلاس هشت سه

کلاس هشت سه های طاها

مدرسه طاها کلاس هشت سه

کلاس هشت سه های طاها
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۹۵/۱۱/۲۹
    hes
  • ۹۵/۱۱/۲۸
    4
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

STORY 4

پنجشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۵، ۰۵:۲۲ ب.ظ

بخوانید و بخوانید تا بخوانید


دو برادر مادر پیر و بیماری داشتند .
با خود قرار گذاشتند که یکی خدمت خدا کند و دیگری در خدمت مادر باشد یکی به صومعه رفت و به عبادت مشغول شد و دیگری در خانه ماند و به پرستاری مادر مشغول شد .
چندی نگذشت برادر صومعه نشین مشهور عام و خاص شد و به خود غره شد که خدمت من ارزشمندتر از خدمت برادرم است ، چرا که او در اختیار مخلوق است و من در خدمت خالق .
همان شب فرشته ای را در خواب دید که وی را خطاب کرد : به حرمت برادرت خدا  تو را بخشیدم
برادر صومعه نشین اشک در چشمانش آمد و گفت : یا رب ، من در خدمت تو بودم و او در خدمت مادر ، چگونه است مرا به حرمت او می بخشی ، آیا آنچه کرده ام مایه رضای تو نیست .َ ندا رسید : آنچه تو می کنی من از آن بی نیازم ولی مادرت از آنچه او می کند بی نیاز نیست ...


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۲/۱۲
hashtom se

STORY

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی